جدول جو
جدول جو

معنی حرکت قوسی - جستجوی لغت در جدول جو

حرکت قوسی(حَ رَ کَ تِ قَ / قُو)
حرکت کمانی. کمانه کردن. و این غیر از حرکت حمایلی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ رَ کَ تِ مَ / مُو)
رجوع به حرکات موجی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ کَ تِ قَ)
حرکت بمعنی القطع. مقابل حرکت توسطی. جرجانی گوید: امری ممتد از آغاز تا پایان مسافت طی شده است، و آن وقتی حاصل آید که جسم متحرک به پایان مسافت رسیده باشد. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ کَ تِ قَ)
در برابر حرکت طبیعی و حرکت ارادی. حرکتی که مبداء آن بسبب میل مستفاد از خارج بود، مانند حرکت سنگی که از پائین به بالا اندازند. (تعریفات جرجانی) (دستورالعلماء)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ کَ تِ دَ/ دُو)
حرکتی شبیه به استداره. حرکت مستدیره و آن حرکتی باشد که هر جزء از اجزاء متحرک از جای خود به جای دیگر رود ولیکن کل متحرک به جای خود باقی بماند، مانند حرکت سنگ آسیا. احمد نگری گوید: حرکت مستدیره در اصطلاح مخصوص به متحرکی است که از جای خود بیرون نرود و در لغت اعم از آن است، چه اگر جسمی بر محیط دائره ای بچرخد نیز حرکت مستدیره است اما حرکت وضعی نیست. (دستورالعلماء ج 1 ص 26)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ کَ تِ)
حرکتی شبیه به حرکت دود (کرم). حرکتی کرم گونه: امعا حرکت دودی دارد. و رجوع به دودی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ کَ تِ تَ وَسْ سُ)
حرکت بمعنی التوسط. در مقابل حرکت بمعنی القطع و حرکت قطعی. جرجانی گوید: وصول جسم است به حدی از حدود مسافت در هر آن که این جسم نه پیش و نه بعد از آن واصل به آن حد نبود. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرکت قسری
تصویر حرکت قسری
جنبش نابه خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرکت دوری
تصویر حرکت دوری
چرخ چرخ زدن زبانزد سوفیانه
فرهنگ لغت هوشیار